اهمیت کارآفرینی
تحقیقات در سطح جهان نشان داده است که تعداد دانشگاههایی که حداقل یک درس در زمینة کارآفرینی ارائه میکنند از ١٦ دانشگاه در سال ١٩٧٠ به ٤٠٠ دانشگاه در سال ١٩٩٥ افزایش یافته است و حداقل در ٥٠ دانشگاه، ٤ درس و یا حتی بیشتر در زمینة کارآفرینی ارائه میشود.
تحقیق دیگری نیز در آمریکا صورت گرفت که نشان داد بین سالهای ١٩٩٨-١٩٩٢، بیش از ٨/١ میلیون شغل به وسیلة شرکتهایی با کمتر از ٥٠٠ کارمند (کسب و کارهای کوچک) ایجاد شده است.
کارآفرینی برای هر جامعهای دارای سه منفعت است، این منافع عبارتند از: افزایش رشد اقتصادی، ارتقاء بهرهوری و پدید آمدن تکنولوژیها، محصولات و خدمات جدید.
1. رشد اقتصادی: یکی از دلایل توجه ویژة اقتصاددانان به شرکتهای کوچک جدید این است که این شرکتها، بیشترین شغلهای جدید را در اقتصاد ایجاد نمودهاند. تحقیقات «انجمن کارآفرینی و تغییر» در یکی از صنایع مهم آمریکا یعنی صنایع الکترونیک نشان داد شرکتهایی که عمری بین ٥ تا ١٠ سال دارند، ٥٠ برابر بیشتر از شرکتهایی که عمرشان حدوداً بیش از ٢٠ سال است افراد را به استخدام در آوردهاند. علاوه بر این، طبق تخمین یکی از محققین به نام «دیوید برچ»[1] بیش از چهار پنجم مستخدمین جدید در ایالات متحده به شرکتهای کوچک تعلق دارند که بیش از ٣٠ درصد از این شرکتها، دارای عمر کمتر از ٥ سال هستند. «برچ» اضافه میکند که «البته همة شرکتهای کوچک، اشتغالزا نیستند، بلکه شرکتهایی که نسبتاً جوانتر بوده و تازه شروع بهکار کردهاند و در همان سالها توسعهیافتهاند، اشتغالزا هستند، که البته رشد سریع این شرکتها مربوط به فرآیندها میشود». وی همچنین دریافت که شرکتهای جدید و مشاغلی که ایجاد میکنند، بیشتر در بخش خدمات فعالیت دارند تا در بخش تولید کالاها.
2. بهرهوری: سرعت افزایش بهرهوری در آمریکا در خلال دهه ١٩٧٠ بسیار کمتر از دهههای ١٩٥٠ و ١٩٦٠ بوده است. آگاهی اقتصاددانان از نقش کارآفرینی در افزایش بهرهوری در این دهه باعث شد تا به موضوع کارآفرینی علاقة بیشتری نشان دهند.
افزایش بهرهوری به بهبود تکنیکهای تولید و نحوة انجام تولید بستگی دارد و به نظر «جان کن دریک»[2] افزایش بهرهوری به یک چیز بستگی دارد و آن «عمل کارآفرینانه» است. دو عامل کلیدی مؤثر در افزایش بهرهوری تحقیق و توسعه (R&D) و سرمایهگذاری دستگاهها و کارخانههای جدید است. طبق نظر «کن دریک» بین تحقیق و توسعه و برنامههای سرمایهگذاری بهرهوری به معنای توانایی تولید کالاها و خدمات بیشتر با نیروی کمتر و دادههای جدید با ورودیهای کارآفرینانه ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
عامل مؤثر دیگر بر رشد بهرهوری، قوانین و خطمشیهای کلان اقتصادی دولت همانند مالیات، مخارج و میزان نقدینگی میباشد. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که نوآوری (یعنی پیششرط ضروری برای افزایش بهرهوری) در دهة ١٩٧٠ به دلیل توجه به توسعه کاهش یافت. در کاهش میزان نوآوری، تورم فزاینده و پیامدهای آن و همچنین دخالتهای دولت در اقتصاد بازرگانی نیز اثر بسزایی داشتهاند. به نظر «کن دریک» در اینگونه موارد، کارآفرینان اهمیت ویژهای مییابند؛ چرا که میتوانند پیامدهای منفی مقررات و قوانین را کاهش دهند.
3. تکنولوژیها، کالاها و خدمات جدید: نتیجة دیگری که «انجمن کارآفرینی و تغییر» به آن دست یافت، مربوط به نقش مهم کارآفرینان در خلق تکنولوژیها، محصولات و خدمات جدید میشود. معمولاً بسیاری از افراد که با نوآوری، محصولات و تکنولوژی جدید را خلق میکنند، کسانی هستند که از شرکتهای بزرگ خارج شده و پس از آن با نوآوری به یک کارآفرین تبدیل شدهاند.
شرکتهای بسیاری، با تلاشهای نوآورانة کارآفرینان، طی دهههای گذشته شکل گرفته است. خط تولید انبوه «هنری فورد» نمونهای از نوآوری کارآفرینانه محسوب میشود. گاهی اوقات یک نوآوری کارآفرینانه برای افراد دیگر دستمایهای میشود تا فعالیتی را آغاز کنند. مهمترین و مشهورترین قضیه مرتبط با این مطلب را میتوان در دوران انقلاب صنعتی و در خلال نیمه دوم قرن هجدهم یافت. در اوائل این قرن، واردات کتان بافته شده از هند به انگلیس باعث شد تا برخی از کارآفرینان کشور انگلستان به ایده تولید کتان در این کشور دست یابند. ابتدا در آمریکای جنوبی کتان با ماشینهای دستی بافته میشد. چند سال بعد موتورهای بخار برای بافت کتان مورد استفاده قرار گرفت؛ بدین ترتیب در سال ١٨٧٥ یکی از مبتکرین انگلیسی، یک کارگاه بافندگی را با استفاده از موتورهای بخاری راهاندازی نمود و سیکل نوآوری را کامل نمود (مقیمی، ١٣٨٣: ٦٠-٥٧).