استقلال رفتاری
معضل همرنگی و مستقل عمل کردن دراوایل نوجوانی، خود مختاری رفتاری نوجوانان در معاشرتهایشان با والدین بیشتر می شود(اسمولار یونیز،1985). عده ای می گویند وابستگی والدین به وابستگی به همسالان تبدیل می شود، ولی در واقع این گونه نیست. یکی از راههای تحقیق در مورد نحوه گذران وقت نوجوانان، استفاده از روش نمونه گیری تجربه است. در نوجوانی مدت زمانی که نوجوانان با خانواده خود میگذرانند بشدت کاهش و مدت زمانی که با همسالان میگذرانند بشدت افزایش می یابد(لارسون و ریجاروز ،1991 به نقل از کاپلان، 1381). این قطع ارتباط لزوما معلول اشکال در روابط خانوادگی نیست بلکه معلول نیرهای تاثیر گذار بیرون از خانواده و دسترسی پیدا کردن به ماشین و حق بیرون ماندن از خانه است. همسالان در تلاش نوجوانان جهت استقلال پیدا کردن به آنان کمک می کنند و نقش یک دوست فهیم را برای آنها بازی می کنند. چون همسالان نوجوان نیز تحت همان فشارها و استرس ها هستند، فرض را بر این می گذارند که درد آنها را می فهمند، نوجوانان غالباً به توصیه های دوستان خود روی می آورند و از آنها آرامش می خواهند (فالگونی،1993)[1] .دوستان غالبا به نوجوانان در کسب مهارتهای اجتماعی و هویت کمک می کنند(کلمن،1981)[2]. گروه همسالان همچنین مثل گروه مرجع عمل می کنند و به نوجوانان اجازه می دهند بر اساس معیارهای گروه آنان به ارزیابی اعمال خود بپردازند. عزت نفق بیشتر و اختلالات هیجانی کمتری دارند. نوجوانان گمنام حتی اگر فقط یک دوست خوب داشته باشند در برابر انزوا و عزت نفس ضعیف ناشی از گمنام بودن مصون می مانند(باررا، چاسین و راگش 1993، به نقل از کاپلان، 1381). وقتی نوجوانان از نظر هیجانی خودمختار می شوند از پدر و مادرشان کمتر بت می سازند، وابستگی کمتری به والدین خود پیدا می کنند و به همسالان خود بیشتر متکی می شوند. این جریان با افزایش آسیب پذیری در برابر نفوذ همسالان همراه می شوند(استرانبرگ،1986)[3] . یکی از مشکلات موجود در زمینه مطالعه نفوذ همسالان، مشخص کردن دقیق نحوه عمل نفوذ همسالان است . آیا دوستان موجب تغییر نگرش و رفتار نوجوانان می شوند؟ یا نوجوانان دوستانی را بر می گزینند که احساسات و رفتارهای شبیه احساسات و رفتارهای آنان دارند؟پاسخ این است که هر کسی متناسب با نیازها، شخصیت و علایق خودش، دوستان خود را انتخاب می کنند(موس، 1993، موس و رکوویچ 1995، به نقل از کاپلان، 1381). والدین غالبا نگران شدت همرنگی فرزندان خود با همسالان شان هستند، اگر خواسته پدر و مادر نوجوان یک چیز باشد و خواسته گروه همسالان چیز دیگری، نوجوان چکار خواهدکرد؟ همسالان و والدین برای نوجوانان در زمینه های مختلف حکم راهنماهای قابل را دارند(هبرتین، 1963، به نقل از کاپلان، 1381). گروه همسالان در زمنیه های سطحی و اجتماعی مثل مد و احساسات مرتبط با مدرسه مطلع ترند.
نوجوانان در رابطه با موضوعات اجتماعی جزیی و روز مره ای چون مد و لباس، موسیقی و گذران اوقات فراغت خصوصاً در مقطع دبیرستان بیشتر تابع نظر همسالان خود هستند(استرانبرگ،1996) ؛اما ارزشهای عمیق خانوادگی، تحصیلی و مالی معمولاً به پدر و مادرشان رجوع می کنند، البته اگر رابطه خوبی با آنان داشته باشند. نوجوانان بتدریج که بزرگتر می شوند به نظر صاحب نظران هر زمینه رجوع می کنند. پس اشتباه است که فکر کنیم نوجوانان بین والدین و همسالان خویش گیر می کنند و خودشان هیچ نظری ندارند. تصمیمات نوجوانان غالباً معرف این است که نوجوانان قوه قضاوت مستقل و معقولی دارند. آسیب پذیری در برابر فشار همسالان در اوایل نوجوانی بتدریج شدت می یابد تا اینکه در 14 سالگی یا بیشتر به اوج خودش می رسد و سپس سیر نزولی پیدا می کند. البته همرنگی با اعمال ضد اجتماعی کمی بعد در بخش آغازین اواسط نوجوانی در کلاس نهم یا بالاتر به اوج خودش می رسد و سپس کاهش می یابد(برنت،1997)[4].خود مختاری رفتاری در اواسط نوجوانی افزایش می یابد و تا اواخر نوجوانی ادامه دارد.اینها روندهایکلی هستند برخی از کودکان بیشتر به والدین خود گرایش دارند و برخی به همسالان خویش. روابط همسالان تحت تاثیر روابط خانوادگی است. نوجوانان خود مختار از خانوادهایی بیرون میآیند که روشهای اقتداری بر آنها حاکم بوده است.کودکانی هم که در خانواده های کم توجه و بسیار کنترل کننده یا سهل گیر بزرگ شده اند به نوجوانی تبدیل می شوند که به همسالان خویش گرایش دارند(استرانبرگ،1996).
[1] - Falguni
[2] - Kolman
[3] - Steinberg
[4] - Brent
- ۸۵/۱۱/۱۸
به ما هم سر بزنید و اگه با تبادل لینک موافق بودید اطلاع دهید .
ثریا نیک نیا
مدیر وبلاگ نواوری در مدیریت اموزشی