مفهوم رضایت شغلی
از دهه 1980 بسیاری از پژوهشگران رفتارسازمانی تلاش کرده اند به این سوال پاسخ دهند که از میان صفت های زمینه ای (افراد) و عوامل سازمانی (محل کار) کدام یک تعیین کننده عمده رضایت شغلی در موقعیت ها و شرایط کاری مختلف به حساب می آید .برای نمونه،مطالعات استاو و راس۱ (1985) نشان می دهد همبستگی های بدست آمده از اندازه های رضایت شغلی در زمان ها و موقعیت های مختلف ازنظر آماری معنادار است و به همین دلیل نتیجه گرفته اند که تعیین کننده های اصلی رضایت شغلی زمینه ها وصفات فردی است نه شرایط و موقعیت های کار،درحالی که اشنایدر۲ (1987)معتقد است محیط کار، تکنولوژی و ساختار سازمانی تعیین کننده های اساسی رضایت شغلی هستند. علاوه براین ، درمورد مفهوم پردازی رضایت شغلی نیز بحث جدی وجوددارد . برای نمونه بسیاری از مدیران وحتی صاحبنظران علوم رفتاری معتقدند این مفهوم با مفاهیم دیگری مانند انگیزش مشابه و تا اندازه ای هم معناست و این خود سبب می شود نسبت به شناخت واندازه گیری آن دچار انحراف و اشتباه شوند،اما؛ به گفته لاولر۳ (1990 )، بین این دو مفهوم تفاوت عمده ای وجود دارد که در برخی از مقیاس های سنجش رضایت شغلی نادیده گرفته شده است.به نظر وی انگیزش تحت نفوذ
ادراک های آینده نگر قرار دارد درحالی که رضایت با احساسات افراد نسبت به پاداش هایی که دریافت می کنند ارتباط پیدا می کند .از این رو رضایت پیامد رویدادهای گذشته و انگیزش نتیجه انتظارات ازآینده است (هرسی وبلانچارد،1993،20)۴.
۱ .Staw & Ross
۲ Schinader
۳- Lawler
۴- Hersy & Blanchard
- ۸۵/۰۸/۱۷