مهارتهای کارآفرینان
از یک دیدگاه مهارتهای مورد نیاز کارآفرینان را میتوان به ٤ دسته اصلی تقسیمبندی کرد:
· مهارتهای فردی[1]
· مهارتهای میان فردی[2]
· مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقانه[3]
· مهارتهای کاربردی[4]
که هر یک از این مهارتها دارای مؤلفههایی نیز میباشد.
از دیدگاه دیگر، مهارتهای مورد نیاز برای کارآفرینان میتواند در سه حوزة زیر تقسیمبندی شود:
· مهارتهای فنی؛
· مهارتهای مدیریت کسب و کار؛
· مهارتهای کارآفرینانة فردی؛
هر یک از این مهارتها به مؤلفههایی تقسیم میشود که در جدول ١-١ ارائه شده است:
جدول ١-١ مهارتهای سهگانة مورد نیاز کارآفرینان
مهارتهای فنی |
· نوشتاری · ارتباط شفاهی · پایش محیط · مدیریت فنی کسب و کار · تکنولوژی · میان فردی · شنیداری · توانایی سازماندهی · ایجاد شبکههای ارتباطی · سبک مدیریت · مربیگری · ایفاکنندة نقش در تیم |
مهارتهای مدیریت کسب و کار |
· برنامهریزی و تدوین اهداف · تصمیمگیری · روابط انسانی · بازاریابی · امور مالی · حسابداری · مدیریت · کنترل · مذاکره · راهاندازی فعالیتهای جدید کاری · مدیریت توسعه |
مهارتهای کارآفرینانة فردی |
· کنترل درونی · ریسکپذیری · نوآوری · تغییر محوری · پافشاری و استقامت · رهبری مبتنی بر دوراندیشی · توانایی مدیریت تغییر |
انگیزهها و موانع کارآفرینان برای شروع کسب و کار جدید
یک کارآفرین چه انگیزههایی باید داشته باشد تا تمام ریسکها را بپذیرد و شرکت جدید را تأسیس نماید؟ برخی از این انگیزهها عبارتند از:
1. بهدست آوردن فرصتی برای کنترل بر سرنوشت خویش؛
2. بهدست آوردن فرصتی برای استفاده از رقابتهای خود؛
3. بهدست آوردن فرصتی برای کسب سودهای مالی؛
4. بهدست آوردن فرصتی برای همکاری و مشارکت با اجتماع و مورد تأیید قرار گرفتن تلاشهای خود؛
همچنین، ایجاد کسب و کارهای جدید با موانعی روبرو است، این موانع عبارتند از:
1. عدم قطعیت در درآمد؛
2. ریسک از دست دادن پول سرمایهگذاری شده؛
3. ساعت طولانی و کار سخت؛
4. کیفیت پائین زندگی تا زمانی که کسب و کار تثبیت شود؛
5. مسئولیتهای کامل.
تفاوت الگوهای ذهنی یک کارآفرین و یک مدیر
«دیوید گمپرت» و «هاوارد استیونسون»[5] در مقالهای تحت عنوان «قلب کارآفرین» تفاوت بین الگوهای ذهنی یک کارآفرین را در مقایسه با الگوهای ذهنی یک مدیر تشریح کردند (HBBL,1985).
جدول 1-2 مقایسه الگوهای ذهنی کارآفرین در مقابل مدیر
کارآفرین تمایل دارد به گفتن اینکه: |
مدیر تمایل دارد به گفتن اینکه: |
1. فرصت کجا وجود دارد؟ 2. چطور میتوانم روی آن سرمایهگذاری کنم؟ 3. چطور کنترل بر آنها را بهدست آورم؟ 4. بهترین ساختار چیست؟ |
1. چه منابعی تحت کنترل من است؟ 2. چه ساختاری رابطه سازمان ما را با بازارش تعیین میکند؟ 3. چطور میتوانم تأثیر دیگران بر تواناییم برای اجرا را حداقل کنم؟ 4. چه فرصتی مناسب است؟ |
همانطور که مشاهده میشود، مدیران و کارآفرینان در موقعیتی دشوار که تغییر لازم است، سؤالات متفاوتی مطرح میکنند. مدیر بر منابع موجود و حداقل کردن ریسک تأکید میکند. از طرفی کارآفرین، خلاق و مبتکر است، اما لزوماً فرصت طلب نیست. به جای نقض زمینه جدید، کارآفرین ممکن است ایدههای مشابه را برای دستیابی بهکاربردهای جدید توسعه دهد.
تصور بر این است که موازی اندیشیدن در موقعیتها، چالشها و شیوههای تفکر برای کارآفرینان آسان باشد. کارآفرینان سازمانی اغلب مجبورند با بوروکراسیها و موانعی که در داخل سازمان شان وجود دارد، برخورد کنند.
براساس تفکر کارآفرینی، فشارهای خارجی محرکی برای شناسایی فرصت میباشد. این فشارها عامل تغییرات سریع در:
1. تکنولوژی: که درهای جدید را باز میکند و سایر درها را میبندد؛
2. وضعیت اقتصادی مصرفکنندگان: که توانایی و تمایل پرداخت برای محصولات و خدمات جدید را تغییر میدهد.
3. ارزشهای اجتماعی: که سبکها و استانداردهای جدید زندگی را پالایش میکنند.
4. اقدامات سیاسی و استانداردهای تنظیمی: که رقابت برای سرمایهگذاری را تحت تأثیر قرار میدهد.
مدیران، اغلب بعد از شکست فرآیند برنامهریزی، نیاز به تغییر را احساس میکنند. بخاطر بررسیهای زیاد در مورد چگونگی کاهش ریسکها، به جای تلاش برای برخورد با آنها، سازمانهای اداری، فرآیند تصمیمگیری را کُند میکنند.
توانایی شناسایی شرایط مساعد مهم است، اما برای تعیین یک فرد بهعنوان کارآفرین، کافی نیست. کارآفرینان بخاطر تمایلشان برای دستیابی سریع به بازارهای داخلی و خارجی دارای شهرت قماربازان هستند؛ اما صرفاً حرکت سریع، موفقیت را تضمین نمیکند. نخست، کارآفرینان باید قلمرویی را که در درون آن فعالیت میکنند، بشناسند، آنگاه همانطور که رشد میکنند، باید قادر باشند الگوهایی را شناسایی کنند. اینگونه فشارها، یا شرکتها را به سمت انتهای طیف کارآفرینی یا طیف اداری سوق میدهد، که با توجه به زمان و مدت تعهدشان، ترکیبی از عوامل شخصی، سازمانی و محیطی میباشند.