بسیاری از مردم معتقدند که ارزشهای پدر و مادر و همسالان به ناچار با هم در تضاد است و نفوذ پدر و مادر در دوران نوجوانی به ناچار کم می شود، ولی از نظر نوجوانان در ارزشهای همسالان و پدر و مادر نقاطی مشترکی وجود دارد و این نقاط مشترک به دلیل شباهت در زمینه فرهنگیشان است. در بسیاری موارد، تفاوت بین ارزشهای پدر و مادر و همسالان ممکن است بزرگ بنماید؛ ولی سطحی است. به همین دلیل، نوجوانان به راهنمایی، حمایت و همکاری همسالان خود نیاز دارند.
هر قدر هم که والدین و سایر بزرگسالان با نوجوانان تفاهم داشته باشند, نفوذ بزرگسالان به ناچار محدود است، زیرا نوجوانان و همسالانش در تلاشند تا به موفقیت بزرگسالی برسند. نوجوانان شاید ندانند و در حقیقت اغلب هم نمی دانند چگونه این تکلیف رابا موفقیت به انجام برسانند؛ ولی می دانند که نوجوانان نسل قبل هم چنین کاری کرده اند و چنین استدلال می کنند که اگر با همسالان خود باشند آنان هم موفق می شوند برای مثال؛ نوجوانان از لحاظ بعضی از علایق مانند موسیقی و نیز سرگرمیها، مد لباس، زبان و الگوهای کفش متقابل بین همکلاسان تحت تاثیرهمسالان خود قرار دارند. پدر و مادر از لحاظ مسائل اخلاقی و ارزشهای اجتماعی و درک جهان بزرگسالان در نو جوانان نفوذ بیشتری دارند(برنت،1979). گاهی نفوذ بسیار زیاد همسالان در زندگی نوجوان ممکن است ناشی از توجه ندیدن در خانه یا به دلیل جذابیتهای گروه همسالان باشد(روتر،1982) . والدین زمانی می توانند بیشترین نفوذ را در فرزندان خود داشته باشند که آنان را درک کنند و مشتاق کمک به آنان باشند. علاوه بر این، نوجوانان که چنین والدین دارند نیازی نمی بینند که بین نفوذ والدین و بهترین دوستان خود تفاوتی قایل شوند(لارسن،1992) . سرانجام اینکه، ما غالباً متوجه این مسئله مهم نیست که نوجوانان از لحاظ نیازی که به همنوایی جدی با والدین یا با همسالان دارند با هم فرق می کنند(کانجر،1971, هارتاپ، 1983, به نقل ازماسن و همکاران، 1378). نوجوانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به خود متکی ترند می توانند بی¬آنکه به شدت متکی به والدین یا همسالان باشند و به تفاوت بین همسالان و والدین اهمیت بدهند از تجارب همه آنها استفاده کنند.
هر قدر هم که والدین و سایر بزرگسالان با نوجوانان تفاهم داشته باشند, نفوذ بزرگسالان به ناچار محدود است، زیرا نوجوانان و همسالانش در تلاشند تا به موفقیت بزرگسالی برسند. نوجوانان شاید ندانند و در حقیقت اغلب هم نمی دانند چگونه این تکلیف رابا موفقیت به انجام برسانند؛ ولی می دانند که نوجوانان نسل قبل هم چنین کاری کرده اند و چنین استدلال می کنند که اگر با همسالان خود باشند آنان هم موفق می شوند برای مثال؛ نوجوانان از لحاظ بعضی از علایق مانند موسیقی و نیز سرگرمیها، مد لباس، زبان و الگوهای کفش متقابل بین همکلاسان تحت تاثیرهمسالان خود قرار دارند. پدر و مادر از لحاظ مسائل اخلاقی و ارزشهای اجتماعی و درک جهان بزرگسالان در نو جوانان نفوذ بیشتری دارند(برنت،1979). گاهی نفوذ بسیار زیاد همسالان در زندگی نوجوان ممکن است ناشی از توجه ندیدن در خانه یا به دلیل جذابیتهای گروه همسالان باشد(روتر،1982) . والدین زمانی می توانند بیشترین نفوذ را در فرزندان خود داشته باشند که آنان را درک کنند و مشتاق کمک به آنان باشند. علاوه بر این، نوجوانان که چنین والدین دارند نیازی نمی بینند که بین نفوذ والدین و بهترین دوستان خود تفاوتی قایل شوند(لارسن،1992) . سرانجام اینکه، ما غالباً متوجه این مسئله مهم نیست که نوجوانان از لحاظ نیازی که به همنوایی جدی با والدین یا با همسالان دارند با هم فرق می کنند(کانجر،1971, هارتاپ، 1983, به نقل ازماسن و همکاران، 1378). نوجوانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به خود متکی ترند می توانند بی¬آنکه به شدت متکی به والدین یا همسالان باشند و به تفاوت بین همسالان و والدین اهمیت بدهند از تجارب همه آنها استفاده کنند.
- ۰منتظر نظرات شماهستم
- ۲۳ تیر ۸۶ ، ۰۹:۲۹