مشاور مدیریت و برنامه ریزی آموزش سازمانی

ما با کمک همدیگر بهترین راه حل های ممکن برای بهبود آموزشی را خواهیم یافت.

مشاور مدیریت و برنامه ریزی آموزش سازمانی

ما با کمک همدیگر بهترین راه حل های ممکن برای بهبود آموزشی را خواهیم یافت.

اسلایدر

مشاور مدیریت و برنامه ریزی آموزش سازمانی

برای موفقیت و ایجاد تحول در فرآیندهای آموزشی سازمان خود، مشورت با مشاوران خبره را در دستور کار خود قرار دهید.

تماس با ما >
مبلغ مورد نظر: تومان
پرداخت کننده :
ايميل پرداخت کننده :
موبایل پرداخت کننده :

پشتیبانی

تقویم شمسی

ابزار نظر سنجی

موضوعات
filesell

۴ مطلب با موضوع «استقلال در کودکان و ...» ثبت شده است

بسیاری از مردم معتقدند که ارزشهای پدر و مادر و همسالان به ناچار با هم در تضاد است و نفوذ پدر و مادر در دوران نوجوانی به ناچار کم می شود، ولی از نظر نوجوانان در ارزشهای همسالان و پدر و مادر نقاطی مشترکی وجود دارد و این نقاط مشترک به دلیل شباهت در زمینه فرهنگیشان است. در بسیاری موارد، تفاوت بین ارزشهای پدر و مادر و همسالان ممکن است بزرگ بنماید؛ ولی سطحی است. به همین دلیل، نوجوانان به راهنمایی، حمایت و همکاری همسالان خود نیاز دارند.
هر قدر هم که والدین و سایر بزرگسالان با نوجوانان تفاهم داشته باشند, نفوذ بزرگسالان به ناچار محدود است، زیرا نوجوانان و همسالانش در تلاشند تا به موفقیت بزرگسالی برسند. نوجوانان شاید ندانند و در حقیقت اغلب هم نمی دانند چگونه این تکلیف رابا موفقیت به انجام برسانند؛ ولی می دانند که نوجوانان نسل قبل هم چنین کاری کرده اند و چنین استدلال می کنند که اگر با همسالان خود باشند آنان هم موفق می شوند برای مثال؛ نوجوانان از لحاظ بعضی از علایق مانند موسیقی و نیز سرگرمیها، مد لباس، زبان و الگوهای کفش متقابل بین همکلاسان تحت تاثیرهمسالان خود قرار دارند. پدر و مادر از لحاظ مسائل اخلاقی و ارزشهای اجتماعی و درک جهان بزرگسالان در نو جوانان نفوذ بیشتری دارند(برنت،1979). گاهی نفوذ بسیار زیاد همسالان در زندگی نوجوان ممکن است ناشی از توجه ندیدن در خانه یا به دلیل جذابیتهای گروه همسالان باشد(روتر،1982) . والدین زمانی می توانند بیشترین نفوذ را در فرزندان خود داشته باشند که آنان را درک کنند و مشتاق کمک به آنان باشند. علاوه بر این، نوجوانان که چنین والدین دارند نیازی نمی بینند که بین نفوذ والدین و بهترین دوستان خود تفاوتی قایل شوند(لارسن،1992) . سرانجام اینکه، ما غالباً متوجه این مسئله مهم نیست که نوجوانان از لحاظ نیازی که به همنوایی جدی با والدین یا با همسالان دارند با هم فرق می کنند(کانجر،1971, هارتاپ، 1983, به نقل ازماسن و همکاران، 1378). نوجوانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به خود متکی ترند می توانند بی¬آنکه به شدت متکی به والدین یا همسالان باشند و به تفاوت بین همسالان و والدین اهمیت بدهند از تجارب همه آنها استفاده کنند.
  • هادی رمضانیان فهندری
والدین از عواملی مهم هستند که می توانند به نوجوانان کمک کنند تا از عهده آنچه لازم مستقل شدن است برآیند و بدل به بزگسالی توانا، متکی بخود و دارای تصویر مثبت از خود شوند نیاز به والدین با محبت و دلسوز که در جریان رشد فرزندان خود هستند ثابت شده است. در زمینه خانوادگی نوجوانانی که سازگاری کمتری دارند با مشکلات بسیاری روبرو هستند بیشتر خصومت، سهل انگاری و بی اعتنایی والدین دیده می شود تا پذیرش، محبت و اعتماد(باچمن،1970) .
والدین بد رفتار : نوجوانی که قربانی بدرفتاری شدید جسمانی و جنسی هستند مشخصاً در اعتماد کردن به دیگران و ایجاد یک رابطه عاطفی پایدار دچار مشکل اند هر چند که به محبت نیاز شدیدی دارند(هلفر و کمپ، 1982، به نقل از ماسن و همکاران، 1378) وقتی که رابطه ای برقرار می کنند به محض کوچکترین سرخوردگی دچار عدم اعتماد می شوند علاوه بر این در عین حال که ممکن است دست کم آگاهانه (رفتار بد) والدین را بپذیرند؛ ولی باطناً نسبت به آنان احساس خشم و خصومت می کنند، این خشم هم به دلیل کمبود محبتی است که از جانب آنان احساس می کنند و هم به دلیل بدرفتاری آنان است(استیل،1981) جاری تعجب نیست که در تاریخچه نوجوانان فراری و بزهکاران همیشه تاریخچه ای مبنی بر بدرفتاری شدید با آنان و سهل انگاری در مورد آنان وجود دارد. کنترل از سوی والدین یکی از جنبه های مهم رفتار والدین اقتدار و کنترل در برابر خود مختاری است. رفتار والدین ممکن است در این دامنه تنوع گسترده ای داشته باشد(باوم ریند 1975، کانجر 1977، به نقل از ماسن و همکاران 1378) ؛ آنان ممکن است خود کامه باشند (صرفاً به نوجوان بگویند چه باید بکند)،ممکن است مقتدر باشند (کودک یا نوجوان می تواند اظهار نظر کند ،ولی در تصمیم گیری دخالتی ندارد) ،دموکرات یا قاطع و اطمینان بخش باشند (نوجوان در بحثهایی که به رفتارش مربوط می شود آزادانه شرکت می کند و حتی ممکن است تصمیم گیری هم بکند، ولی اقتدارنهایی در دست والدین باقی می ماند)، ممکن است مساوات طلب باشند (بین والدین و فرزندان جندان تفاوتی از لحاظ نقشی که دارند وجود ندارد) ،ممکن است سهل گیر باشند (تصمیمات در جهت خواسته های کودک یا نوجوان گرفته می شود) ،یا بی بند و بار باشند (نوجوان آزاداست که به خواستهای والدین بی اعتنا باشد.) هر قدر که از ساخت خود کامگی والدین به طرف ساخت بی بندوباری والدین حرکت می کنیم می بینیم که نوجوانان نقش بیشتری را در هدایت خود به عهده می گیرند و والدین هم در مورد تصمیم گیریهای مربوط به نوجوانان کمتر دخالتی می کنند(الد، 1980، به نقل از ماسن و همکاران، 1378) . در مطالعاتی مختلف در کشور آمریکا و سایر و کشورها برای بررسی رابطه بین این شیوه های فرزند پروروی و جنبه هایی از شخصیت و رفتار نوجوانان مانند عزت و نفس، استقلال، رقابت، ادراک نگرشهای والدین و احساس هویت تلاش شده است(هریس،1979) . شواهد نشان می دهد که والدین دموکرات و قاطع اطمینان بخش به احتمال زیاد فرزندانی دارای اعتماد به نفس، عزت نفس زیاد و مستقل با احساس مسئولیت دارند(باچمن،1987). این نوجوانان به احتمال زیاد احساس می کنند مورد مهر و محبت هستند و والدینشان به قدر کافی به آنان آزادی می دهند و معتقدند که والدین در مورد عقاید ، قوانین یا اصول طرز رفتار مسئول و منصف هستند(الدر،1980، به نقل از ماسن و همکاران، 1378).
والدین قاطع و اطمینان بخش: والدین دموکرات و قاطع هم برای رفتار خود مختارانه و هم برای رفتاری منضبط اعتبار قایلند. آنان روابط کلامی را تشویق می کنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند یا از او انتظاری دارند برایش دلیل می آورند(باوم ریند، 1975، الدر،1980، هفن،1975. جور و جور، 1977، به نقل از ماسن و همکاران، 1378) . چنین تلاشهایی برای ثابت کردن (حقانیت) اقتدار والدین اهمیت خاص دارد، زیرا نوجوان به بلوغ شناختی واجتماعی نزدیک می شود چیزی نمی گذرد که باید برای زندگی خودش قبول مسئولیت کند. اقتداری که بر اساس یک نوع دل نگرانی منطقی برای رفاه نوجوان باشد معمولاً از طرف نوجوان پذیرفته می شود، حال آنکه اقتداری (غیر منطقی) که بر اساس میل بزرگسالی به تسلط بر نوجوان باشد احساس طرد شدگی به نوجوان می دهد و گاهی خشم او را می انگیزد و گاهی هم به افسردگی او می انجامد(کلمن،1996) .
والدین خود کامه و مستبد : بر خلاف والدین دموکرات، لزومی نمی بینند که برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهد و به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهدن درد سر توضیح دادن و بحث و گفتگو را تقبل کنند؛ البته بعضی دیگر چنین می کنند به این دلیل که از این راه می خواهند به نوجوان یاد بدهند که به (مواجع قدرت) احترام بگذارند. اشتباه این عده در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سر کوب کنند؛ ولی نمی توانند آن را از بین ببرند، و در حقیقت بیشتر به خشم نوجوان دامن می زنند . نوجوانانی که والدین خود کامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته بانشد، شاید قبول کنند و هیچکس هم آنقدر برای عقاید آنان ارزش قابل نبوده که به آن توجه نشان دهد(الدر،1980، لوئیس، 1982، به نقل از ماسن و همکاران، 1378) . در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت کمتری دارند،ذهن کنجکاوی دارند، از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. معمولاً والدین خود را نامهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است(پیترسن، 1984) . والدین مساوات طلب، سهل گیر، و بی بند و بار: والدینی که سهل گیر، بی اعتنا یا به حد افراط مساوات طلب اند نیز نمی توانند آن طور که نوجوان نیاز دارند حامی آنان باشند. بعضی از والدین می گذارند که نوجوانان همکاری می خواهند بکنند، شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوانان ندارند و یا اینکه اهمیتی نمی دهند، بعضی دیگر از مسئولیت خود برداشت منفی و نادرست دارند. از میان نوجوانان طبقه متوسط آن عده ای بیشتر مواد مخدر مصرف می کنند و سایررفتارهای منحرف را دراند که والدینشان ظاهراً برای فردیت، درک خود، آمادگی برای تغییر، بالا بردن توانایی انسان و مساوات طلبی در خانواده ارزش قائلند ولی صرفاً به این دلیل ادعای اعتقاد به این ارزشها را می کنند که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. چنین والدینی فرزندان خود را به حال خود رها می کنند. بی آنکه به آنان سرمشقی از یک بزرگسال مسئول را بنمایانند(کانجر 1977، به نقل از ماسن و همکاران 1378) ، علاوه بر این هر قدر هم که کودکان و نوجوانان علیه والدین اعتراض داشته بانشد واقعاً میل برابری آنان را ندارند. آنها از والدین می خواهند و نیاز دارند که والدینشان باشند رفتاری دستانه داشته باشند و آنان را درک کنند، ولی در هر حال سرمشقی از رفتار یک بزرگسال باشند. بطور خلاصه، به نظر می رسد که شیوه های دموکراتیک و قاطعانه والدین اگر با توضیحاتی در مورد قواعد و انتظاراتشان همراه باشد از بسیاری جهات استقالال همراه با احساس مسئولیت را در نوجوان پرورش می دهد اول اینکه این روشها امکاناتی برای خود مختاری نوجوان فراهم می کند که البته همراه است با راهنماییهای والدین علاقمند که با نوجوانان ارتباط بر قرار می کنند و تا حد مناسبی کنترل را به دست دارند. دوم اینکه این روشها نوجوان را تشویق می کند تا با والدین همانند سازی کنند. همانند سازیای که بیشتر بر اساس محبت و احترام والدین به نوجوان است نه بی اعتنایی و سهل انگاری آنان. سوم اینکه با سرمشق دهی به نوجوانان نشان می دهند که خود مختاری ممکن است؛ ولی در چارچوب نظمی دموکراتیک نتایج چنین روشی برای آنهایی که مایلند به چنین تعادلی دست یابند خواه والدین خواه کودکان بسیار مفید است.
  • هادی رمضانیان فهندری

معضل همرنگی و مستقل عمل کردن دراوایل نوجوانی، خود مختاری رفتاری نوجوانان در معاشرتهایشان با والدین بیشتر می شود(اسمولار یونیز،1985). عده ای می گویند وابستگی والدین به وابستگی به همسالان تبدیل می شود، ولی در واقع این گونه نیست. یکی از راههای تحقیق در مورد نحوه گذران وقت نوجوانان، استفاده از روش نمونه گیری تجربه است. در نوجوانی مدت زمانی که نوجوانان با خانواده خود می­گذرانند بشدت کاهش و مدت زمانی که با همسالان می­گذرانند بشدت افزایش می یابد(لارسون و ریجاروز ،1991 به نقل از کاپلان، 1381). این قطع ارتباط لزوما معلول اشکال در روابط خانوادگی نیست بلکه معلول نیرهای تاثیر گذار بیرون از خانواده و دسترسی پیدا کردن به ماشین و حق بیرون ماندن از خانه است. همسالان در تلاش نوجوانان جهت استقلال پیدا کردن به آنان کمک می کنند و نقش یک دوست فهیم را برای آنها بازی می کنند. چون همسالان نوجوان نیز تحت همان فشارها و استرس ها هستند، فرض را بر این می گذارند که درد آنها را می فهمند، نوجوانان غالباً به توصیه های دوستان خود روی می آورند و از آنها آرامش می خواهند (فالگونی،1993)[1] .دوستان غالبا به نوجوانان در کسب مهارتهای اجتماعی و هویت کمک می کنند(کلمن،1981)[2]. گروه همسالان همچنین مثل گروه مرجع عمل می کنند و به نوجوانان اجازه می دهند بر اساس معیارهای گروه آنان به ارزیابی اعمال خود بپردازند. عزت نفق بیشتر و اختلالات هیجانی کمتری دارند. نوجوانان گمنام حتی اگر فقط یک دوست خوب داشته باشند در برابر انزوا و عزت نفس ضعیف ناشی از گمنام بودن مصون می مانند(باررا، چاسین و راگش 1993، به نقل از کاپلان، 1381). وقتی نوجوانان از نظر هیجانی خودمختار می شوند از پدر و مادرشان کمتر بت می سازند، وابستگی کمتری به والدین خود پیدا می کنند و به همسالان خود بیشتر متکی می شوند. این جریان با افزایش آسیب پذیری در برابر نفوذ همسالان همراه می شوند(استرانبرگ،1986)[3] . یکی از مشکلات موجود در زمینه مطالعه نفوذ همسالان، مشخص کردن دقیق نحوه عمل نفوذ همسالان است . آیا دوستان موجب تغییر نگرش و رفتار نوجوانان می شوند؟ یا نوجوانان دوستانی را بر می گزینند که احساسات و رفتارهای شبیه احساسات و رفتارهای آنان دارند؟پاسخ این است که هر کسی متناسب با نیازها، شخصیت و علایق خودش، دوستان خود را انتخاب می کنند(موس، 1993، موس و رکوویچ 1995، به نقل از کاپلان، 1381). والدین غالبا نگران شدت همرنگی فرزندان خود با همسالان شان هستند، اگر خواسته پدر و مادر نوجوان یک چیز باشد و خواسته گروه همسالان چیز دیگری، نوجوان چکار خواهدکرد؟ همسالان و والدین برای نوجوانان در زمینه های مختلف حکم راهنماهای قابل را دارند(هبرتین، 1963، به نقل از کاپلان، 1381). گروه همسالان در زمنیه های سطحی و اجتماعی مثل مد و احساسات مرتبط با مدرسه مطلع ترند.

نوجوانان در رابطه با موضوعات اجتماعی جزیی و روز مره ای چون مد و لباس، موسیقی و گذران اوقات فراغت خصوصاً در مقطع دبیرستان بیشتر تابع نظر همسالان خود هستند(استرانبرگ،1996) ؛اما ارزشهای عمیق خانوادگی، تحصیلی و مالی معمولاً به پدر و مادرشان رجوع می کنند، البته اگر رابطه خوبی با آنان داشته باشند. نوجوانان بتدریج که بزرگتر می شوند به نظر صاحب نظران هر زمینه رجوع می کنند. پس اشتباه است که فکر کنیم نوجوانان بین والدین و همسالان خویش گیر می کنند و خودشان هیچ نظری ندارند. تصمیمات نوجوانان غالباً معرف این است که  نوجوانان قوه قضاوت مستقل و معقولی دارند. آسیب پذیری در برابر فشار همسالان در اوایل نوجوانی بتدریج شدت می یابد تا اینکه در 14 سالگی یا بیشتر به اوج خودش می رسد و سپس سیر نزولی پیدا می کند. البته همرنگی با اعمال ضد اجتماعی کمی بعد در بخش آغازین اواسط نوجوانی در کلاس نهم یا بالاتر به اوج خودش می رسد و سپس کاهش می یابد(برنت،1997)[4].خود مختاری رفتاری در اواسط نوجوانی افزایش می یابد و تا اواخر نوجوانی ادامه دارد.اینها روندهای­کلی هستند برخی از کودکان بیشتر به والدین­ خود گرایش دارند و برخی به همسالان خویش. روابط همسالان تحت تاثیر روابط خانوادگی است. نوجوانان خود مختار از خانوادهایی بیرون می­آیند که روشهای اقتداری بر آنها حاکم بوده است.کودکانی هم که در خانواده های کم توجه و بسیار کنترل کننده یا سهل گیر بزرگ شده اند به نوجوانی تبدیل می شوند که به همسالان خویش گرایش دارند(استرانبرگ،1996).



[1] - Falguni

[2] - Kolman

[3] - Steinberg

[4] - Brent

  • هادی رمضانیان فهندری

 

جی.استنلی هال در کتاب دو جلدی و مفصل خود که در سال 1904 منتشر کرد بخش قابل توجهی از دانش آن زمان را در مورد نوجوانی ارائه داد. هال معتقد بود نوجوانی یک متغیر بزرگ است که طی آن عقاید و رفتارهای جدید مطرح می شوند، بنابراین دوران آسیب پذیری شدید در برابر فشارهای روانی و مشکلات است(کایونس،1998،به نقل از کاپلان،1381) به نظر وی، نوجوانی یک آشوب بزرگ بوده، دوره (طولانی و پر استرس). نوجوانی زمان تعارض شدید نوجوانان و والدینشان است. این تعارض در حالی ایجاد می شود که نوجوان وابستگی خود را به خانواده کم و استقلال بیشتری پیدا می کند.کسی که دوره نوجوانی را پشت سر می گذارد با آن کسی که هنگام ورود به دوره نوجوانی بوده، تفاوتهای اساسی دارد.تا مدت ها محققان این دیدگاه را قبول داشتند . رابطه متحول شونده والدین و نوجوانان حکم فاصله گرفتن تدریجی از خانواده را دارد(یانی،19970،به نقل از کاپلان،1381) در عین حال با ارزشها و رفتارهای والدین مبارزه می شود و جدی گرفته نمی شود. رابطه با همسالان اهمیت زیادی پیدا می کند و جای دلبستگی به والدین را می گیرد. به نظر هال این فرایندها ضروری بوده و به طوفان و استرسهای دوران نوجوانی منتهی می شوندکه طبیعی،لازم و اجتناب ناپذیر هستند. روابط نوجوانان به والدین شان مملو از جر و بحث و بگو مگو و اعتقاد برده وار به همسالان بود. حدوداً 20 سال قبل روانشناسان دیدگاه خود را عوض کردند چون داده ها مطابق برداشت هال نبودند.اکثر نوجوانان می­گویند رابطه مثبتی با والدین خویش دارند (استنبرگ، 1989) [1] و نوجوانانی که بیشترین خود مختاری و سازگاری را دارند با خانواده های خود نیز پیوندهای محکمی دارند. نوجوانان 19 ساله به احساس صمیمیت با والدین رتبه چهار می دهند(هانتر و یونیز،1982) [2] . در ضمن بسیاری از نوجوانان تعارض شدیدی با خانواده های خویش ندارند. اگر چه هیچکس منکر اختلاف و تعارض نیست ولی در دیدگاه جدید بحثی از اجتناب ناپذیر بودن تعارض شدید و مستمر نمی­شود(لارسن،1992) [3] . در دوران نوجوانی یک آشفتگی عمومی در شخصیت و خود پنداره ایجاد نمی شود. امروزه فرایند خود مختاری هیجانی را بر مبنای تحول روابط خانوادگی بررسی می کنند. روابط در دوران نوجوانی تغییر می کند و در قدرت بازنگری می شود؛ ولی خود مختاری هیجانی در چهارچوب رابطه هیجانی با والدین کسب می شود. نوجوان پیوسته دنبال تعریف مجدد رابطه آن هم هماهنگ با درک جدیدش از خودش و تخیلات و انتظاراتش از آینده است. خود مختار شدن هیجانی، فرایندی است که کل نوجوانی و احتمالا اوایل بزرگسالی را بخود اختصاص می دهد(اسمولار یونیز،1985) [4] .


[1] - Steinberg

[2] - Hunter, Youniss,

[3] - Larson,

[4] - Smollar, Youniss

  • هادی رمضانیان فهندری
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • تصویر ثابت

    Code Center